۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

کودتای 28 مرداد


سالگرد کودتای 28 مرداد نزدیک است و کوس و کرنای "شیطنت های امپریالیستی" اوج می گیرد.  برای ایرانی ها نامیدن کودتای 28 مرداد بعنوان کودتای سیا یا آمریکائی یک سنت ملی است.  برای دهه ها این قسمتی از تصویری است که دولت ایالات متحده وبطور کلی غرب را با دیکتاتوری های دور و بر جهان مطابقت می دهد.  با این شبهه که این تطابق طبیعت ثانویه "امپریالیست های" غربی است.  قریب به شش دهه گذشته، دیکتاتوری های آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی با ترقیب غرب به دموکراسی مبدل شده اند، اما تصویر تیره آن واقعه در ضمیر ایرانی ها تداوم یافته است.

ادبیات و نشریات آمریکا هم در تله این تصویر سازی گیر کرده اند.  تعریف ویکپدیا این است: "... کودتای 28 مرداد براندازی حکومت منتخب محمد مصدق، نخست وزیر ایران، توسط سیای ایالات متحده است."  این مطلب بار و بارها در نشریات و منابع دیگر تکرار شده است تا جائی که انتظار می رود روسای جمهور آمریکا از "براندازی شان" طلب پوزش کنند.  این مانند یک افسانه است: یکی بود یکی نبود، زمانی مصدقی (فرشته ای) بود و یک سیا (شیطان) ... !

ایرانی های دیگر کجا بودند؟  آیا وقت آن نرسیده است که این تصویر در مورد صحت و سقم اش ارزیابی شود؟

مدارک دال بر این است که دخالت سیا تشکیل شده بود از چند نفر مامور و چند میلیون دلار.  کودتا توسط خود ایرانی ها انجام گرفت. سازمان دهندگان کودتا رهبران ایرانی بودند.  هزاران نفری که در مخالفت با مصدق به خیابان ها ریختند ایرانی بودند.  رهبران کودتا از تمام اقشار جامعه بودند، نظامی، بازاری، مذهبی، روشنفکر.  در ترکیب، سازمان و رهبری همه ایرانی بودند.  مامورها تشویق کردند و چند میلیونی هم خرج، اما چند مامور و چند میلیون کودتا نمی آفریند.  سیا به آن برّائی نیست.

مدارک واقعی تاریخی نشان می دهد که کودتای 28 مرداد یک کودتای ایرانی بود.  آیا سازمان دهندگان کودتا از ایالات متحده الهام گرفتند؟ البته، شکی نیست.  اما این چیز جدیدی نبود؛ جامعه ایران در تماس اش با غرب از اواخر قرن نوزدهم برای راه یابی به مدرنیته همچنان در تب و تاب بوده است.  هم الهام گرفته است و هم دست رد زده است.  ملهم و آموزش دیده از غرب، ما همیشه بهانه هائی برای دست رد زدن یافتیم.  در سال 1332 (1953 م) آن باریکه اجتماع که به غرب توجه داشت و از آن الهام می گرفت کوچک بود.  مضافا، آن باریکه اجتماع که به طرف مدرنیته توجه داشت بین طرفداران غرب و توده ای ها (کمونیست ها) منشعب شده بود، و این خود دیدگاه مستقل سیاسی این بخش نو خواسته را محدود می کرد.  در آن کشمکش دموکراسی نمی توانست ظهور  کند.  مصدق سال 1332 مطلع دموکراسی ایرانی نبود که توسط غرب شیطان صفت مستاصل گردید، بلکه فشرده مابین اقشار طرفدار غرب و شوروی، وجهه تکیده و متضاد مدرنیته ما،  یک سیاستمدار کم مایه و منزوی بود.

وقت آن است که هر چیز را آنچه هست بشناسیم.  کودتای 28 مرداد 1332 یک کودتای ایرانی بود که به مدرنیته غرب نظر داشت و انقلاب اسلامی 1357 یک ارتجاع ایرانی نسبت به مدرنیته بود.  چیزی در فرهنگ (ایرانی) ما برای ایجاد دموکراسی مستتر نیست. مطلب این است که غرب یکی از مایه های دموکراسی در حال نسج و نمو در ایران خواهد بود و ما همچنان در تب و تاب رویاروئی با این واقعیت دست و پا خواهیم زد.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

چطوری سیامک؟ انگار با خودت حرف می زنی . گفتم یک چیزی بزارم زیاد هم خالی نباشه. حمید

ناشناس گفت...

آری بشین بنویس.فارس ات تعریف نداره بشین بنویس تا دستت روان شه.باشه؟آفرین. سیمین

ناشناس گفت...

آقاى زهرايى
اين همه اطلاعات ذى قيمت را از كجا آورده اى واين نوشته بسيار قوى و مستدل و گسترده و بى بديل را مرقومه فرموده ايد. لطف كنيد كتاب ٧٠٠ صفحه اى آقاى محمد امينى را كه همه صفحاتش پر از مدرك است را بخوانيد و يك نقد چند صفحه اى نيز برايش بنويسيد. اين قدر هم در نوشتن صرفه جو هستيد كه آدمى فكر مى كن كه جوهر قلمتان از آب طلاست.
دوست عزيز بى مايه فطير است. دوست من بنده نه ضد امپرياليت و ضد غرب مثل شما بودم كه الان توبه كنم و نه مصدق و يا هر مصلح ديگرى فرشته مى دانم و نه هم معتقد به دمكراسى بومى هستم و نه به اسلام عزيز و يا هر ايدوئولوژى ديگرى معتقد هستم. ولى آنچه كه شما نوشته ايد سر تا پا غلط و دور از حقيقت است از اين نظر اينرا مى گويم.

ناشناس گفت...

آقاى زهرايى
اين همه اطلاعات ذى قيمت را از كجا آورده اى واين نوشته بسيار قوى و مستدل و گسترده و بى بديل را مرقومه فرموده ايد. لطف كنيد كتاب ٧٠٠ صفحه اى آقاى محمد امينى را كه همه صفحاتش پر از مدرك است را بخوانيد و يك نقد چند صفحه اى نيز برايش بنويسيد. اين قدر هم در نوشتن صرفه جو هستيد كه آدمى فكر مى كن كه جوهر قلمتان از آب طلاست.
دوست عزيز بى مايه فطير است. دوست من بنده نه ضد امپرياليت و ضد غرب مثل شما بودم كه الان توبه كنم و نه مصدق و يا هر مصلح ديگرى فرشته مى دانم و نه هم معتقد به دمكراسى بومى هستم و نه به اسلام عزيز و يا هر ايدوئولوژى ديگرى معتقد هستم. ولى آنچه كه شما نوشته ايد سر تا پا غلط و دور از حقيقت است از اين نظر اينرا مى گويم.